جوانان بنی هاشم بیایید
علی را بر در خیمه رسانید
خدا داند که من طاقت ندارم
علی را در خیمه رسانم
همچو خورشیدی که آید بر سر بالین ماه
بر سر نعش علی آمد حسین از خیمه گاه
شاه آمد در کنار کشته ی اکبر، ولی
دیده اش گریان، لبش عطشان، دلش پر سوز و آه
تا حسین آمد کنار اکبرش با قلب محزون
دید جسمش اربا اربا، مو پریشان، در یم خون
اکبرش را در بغل بگرفته و می گفت با خود
لن تنالوا البر حتی تنفقوا مما تحبون
منبع:پايگاه تكناز