loading...
سايت سرگرمي و تفريحي سي خنده
محمد هادی حسینی بازدید : 634687 سه شنبه 1393/07/22 نظرات (3)

 

 داستان کوتاه منو حمام و دختر همسایه(طنز)

عروسی دختر همسایمون -صاحبخونه- بود و مردونه رو انداخته بودن خونه ی ما (طبقه بالا) و قرار شد من توی اتاق خواب بمونم تا مردها ناهارشونو بخورن و برن. من تو اتاق خودمو با کامپیوتر سرگرم  کردم. مهمونا کم کم وارد میشدن و من صداشونو میشنیدم… همینطور اضافه میشدن … قرار بود ۲۵ نفر باشن اما نزدیک ۱۰۰ تا بودن! یا خدا! منم قفل در اتاقم خراب بود و هر لحظه میترسیدم که یکی بپره تو اتاق! وای!!.....بقيه در ادامه مطلب...

اطلاعات کاربری
آمار سایت
  • کل مطالب : 1875
  • کل نظرات : 1080
  • افراد آنلاین : 42
  • تعداد اعضا : 2633
  • آی پی امروز : 429
  • آی پی دیروز : 384
  • بازدید امروز : 1,529
  • باردید دیروز : 1,429
  • گوگل امروز : 2
  • گوگل دیروز : 11
  • بازدید هفته : 8,216
  • بازدید ماه : 23,164
  • بازدید سال : 114,191
  • بازدید کلی : 5,295,189